در ۱۰۴ کیلومتری از شهر شیراز و جنوب غربی آن شهر و ۲۰ کیلومتر بعد از فیروز آباد قرار دارد کاخ اردشیر یا همان آتشکده نام دارد . استخری جغرافی نویس سده چهارم قمری مینویسد آتشکده برزگ کاریان نزدیک برکه ی جور و آن را بارین خوانند . ایرانشناسان این مکان را کاخ اردشیر دانستند . این آتشکده ( کاریان ) یا همان آذرفنبغ یکی از آتشکده های بزرگ دوره ساسانی و ویژه موبدان بزرگ بوده است . این بنا شامل سه تالار گنبد دار بسیار بلند که دو تالار آن تقریبا سالم و سومی نیمه ویران است . این کاخ دارای حیاط و شمار زیادی اتاق و ایوان است . مصالح بکار رفته شده در آن سنگ لاشه و ملات گچ است . که بعد از گذشت بیش از ۱۸۰۰ سال هنوز پابرجاست . ارتفاع و ابعاد این کاخ و تالارهای آن به گفته تاریخ شناسان در زمان خود بی نظیر و برای نخستین بار در جهان بوده است . برکه ای جوشان جلوی بنا بوده است که با پلکانی به داخل آن راه میافتند .



اردشیر پس از گسترش فرمانروائی خود در خاک پارس و کرمان و نواحی کرانه دریای پارس، پیش از شکست اردوان پنجم واپسین شهریار اشکانی، در فیروزآباد کاخ و آتشکده‌ای بساخت. کاخ فیروزآباد نخستین بنای طاقدار سبک ایرانی و کار معماران و مهندسان ایرانی است که از دوره‌های باستانی بجا مانده است و در این شهر بهتر از هر جای دیگر معماری عالی زمان ساسانیان را می‌توان بخوبی دید و شناخت. پس از آن در سروستان و بیشاپور کازرون، البته پس از ایوان و طاق مدائن .

اردشیر شهرهای دیگری در حوزه شاهنشاهی ایران ساسانی ساخته است، که در تاریخ بلعمی چند تائی از آنها را باین شرح نام برده است: «به پارس شهر جور و آنرا «اردشیر خوره» نام کرد، و شهری دیگر بنام «رام اردشیر» و دیگر هم آنجا نام وی «ریواردشیر»، و بناحیت اهواز شهری بنا کرد نام او «هرمز اردشیر» و آنرا «سوق‌الاهواز» خوانند، و به سواد شهری بنا کرد نام آن «به اردشیر» و آن به عربی «مدائن» است و «ایساباد اردشیر» و آنرا «کرخ میسان» خوانند و به بحرین شهری بنا کرد نام آن «بوذر اردشیر» و امروز آنرا خّره خوانند». فردوسی شهرهای اردشیر را اینطور بیان کرده است .

هوا خوشگوار و بر از آب کش به گیتی مرا شارسان است‌شش

هوا مشکبوی و به جوی آب‌شیر یکی خوانده‌ام خّره اردشیر

گر آن بر سوی پارس کردم‌گذر چو رام‌اردشیر است شهری‌دگر

که گردد زیادش ، جوانمرد پیر دگر شارسان اورمزد اردشیر

پر از مردم و آب و سود و زیان کزو تازه شد کشور خوزیان

پر از باغ و پر گلشن و آبگیر دگر شارسان برکه اردشیر

پر از چشمه و چارپا و نبات دود ربوم بغداد و آب فرات

چو از من سخن بشنوی یادگیر که خوانی بنا پادشاه اردشیر