معمارکده2012

معمارکده2012
بزرگترین وبلاک تخصصی معماری
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

آب در فرهنگ ایرانیانايرانيان هميشه با ديده احترام به آب نگريسته اند.هنوز هم هر جا كه «آبادان»است و«بيابان»،در پيوند است با آب و آب مايه زندگي.«آب»همراه سه عنصر «آتش»و«باد»و«خاك»نزد ايرانيان از تقدس ويژه اي برخورداراست.تقريبا در همه نوشته هاي پيش از اسلام ، جايگاه آب در مجموعه آفرينش بسيار حساس است.هرودوت مي نويسد ،ايرانيان در هيچ رودخانه اي حتي دست هايشان را نمي شويند و دست شستن ديگران را هم در آب نمي پذيرندو به رودخانه احترام مي گذارند.استرابون نيز لابد با تكيه بر نوشته هرودوت به همين موضوع اشاره مي كند.او مينويسد كه ايرانيان در آب روان شستشو نمي كنند و در آب روان لاشه و مردار وروي هم رفته چيزهاي ناپاك نمي اندازند.البته از گزارشي درباره هخامنشيان داريم،مي دانيم كه داريوش براي رساندن تيرك هاي سدر،از لبنان به شوش ،از آب روان استفاده كرده است.روشن نيست در اين رويدادها،براي جلوگيري از دژرفتاري به آب چه انديشه اي گمارده شده است. نويسندگان پس از اسلام نيز جا به جا از آب به نام يك پديده گرانفدر ياد كرده اند .نظامي مي گويد:چنين گفت بر من به دانش درست كه جز آب جور نبود از نخستز باران او گشت پيدا سپهر پديدار آمد از برق او ماه و مهرز ماهيتي كز بخاز اوفتاد زمين گشت و بر جاي خويش ايستاداز تقدس آب نزد ايرانيان همين بس كه «ميهن»و«زادگاه»را «آب و خاك»مي نامند.

هرودوت می آورد : «... ایرانیان در میان آب ادرار نمیکنند، آب دهان و بینی در آن نمیاندازند و در آن دست و روی نمیشویند... »
استرابون جغرافیدان یونانی نیز می آورد «... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمیدهند و در آن لاشه، مردار و آنچه که نا پاک است نمیاندازند... »در برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی میخوانیم:آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید میدانند که به جهت همراه بودن دو نام، آبانگان میگویند. «... در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسلهی پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قناتها و نهرها و بازسازی آنها فرمان داد، در این روز به کشورهای هفتگانه خبر رسید که فریدون ، بیوراسب (ضحاک - آژی دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگی خود را دارا شوند... » در روایت دیگرى آمده است كه پس از هشت سال خشكسالى در ماه آبان باران آغاز به باریدن كرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشنها به آدریانها (آتشكدهها) مىروند و پس از آن براى گرامیداشت مقام فرشتهی آبها، به كنار جوی ها و نهرها و قناتها رفته و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا كه به آب و آبان تعلق دارد) كه توسط موبد خوانده مىشود، اهورامزدا را ستایش كرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را كرده و پس از آن به شادى مى پردازند. جالب اینجاست كه مى گویند اگر در این روز باران ببارد، آبانگان به مردان تعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مىسپارند و اگر بارانى نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى مى كنند.جشن آبانگان» جشنی است در گرامیداشت ستارهی روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه / آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اردوی / آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزدبانوی بزرگ «آب»ها در ایران (غیاث آبادی، 1382،ص77).«اَردوی سوره اَناهیتا» Ardavi – Sur a A nāhita ایزد‌بانویی ایرانی بسیار برجستهای است كه نقش مهمی در آیینهای ایرانی دارد و پیشینهی ستایش و بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگ ایرانی به دورههای پیش از زرتشتی در تاریخی ایران میرسد.بخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت»(یشت پنجم) که یکی از باستانیترین ِیشتها میباشد به این ایزد بانو اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، كمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با سد ستارهی هشت گوش بر سر، كفشهایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهید گردونهای دارد با چهار اسب سفید، اسبهای گردونهی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.او در بلندترین طبقهی آسمان جای گزیده است و بر كرانهی هر دریاچهای، خانهای آراسته، با سد پنجرهی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو میباراند.معابد آناهیتا معمولا در كنار رودها برپا میشده و زیارتگاههایی كه امروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در كنار آنها آبی جاری است، میتوانند بقایای معابد آناهیتا باشند. برخی حتی سفرههای نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازماندهی آیینهای مربوط به آناهیتا میدانند.آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الههی عشق و زیبایی در یونان و «ایشتر»، الههی بابلی، به شمار میرود.واژهی «آب» که جمع آن «آبان» است در اوستا و پهلوی «آپ» و در سانسکریت «آپه» A p a و در فارسی هخامنشی «آپی» میباشد.این آخشیج (عنصر) همانند آخشیجهای اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا در آیینهای ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است. برای هریک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است. به گواهی اوستا و نامههای دینی پهلوی، ایرانیان آخشیجهای چهارگانه را که پایهی نخستین زندگی است، میستودند.در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانهها، فرشتهی آب را نیایش میکنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) میشمردند و هیچگاه آنرا آلوده نمیکردند و آبی را که اوصاف سهگانهاش (رنگ - بو - مزه) دگرگون میشد برای آشامیدن و شستشو بهکار نمیبردند
تيرگان ورمز اسطوره آبريزان يا آب پاشانيكي از آيين هاي جشن تيرگان،شستشوي بيرون از برنامه روزانه و پاشيدن آب و گلاب بر سر وروي يكديگر است.اين جشن پيوند ژرفي با تقدس آب در فرهنگ ايرانيان دارد و جشن تيرگان ، تير روز از تيرماه ءايين ويژه ايزد باران است. دو داستان بسيار زيبا و دل انگيز در مورد آيين ابريزان وجود دارد كه نشان از مهر ومحبت ايرانيان دارد. داستان نخست به گزارش شاهنامه فردوسي و ابوريحان بيروني در آثارالباقيه مي باشد.حكيم فردوسي در شاهنامه دل انگيز خود چنين گزارش مي دهد كه كيخسرو بعد از جنگ با افراسياب و كشتن او چنين در درونش دريافت كه كارش در جهان به پايان رسيده و بايد به جهان ايزدان بپيوندد،پس درم و دينار بسيار به موبدان وتهيدستان داد و به نامداران و سپاهيان سفارش هاي در خورد كرد و جانشين تاج و تخت برگزيد.سپس فرمان داد تا سپاه به راهي كه او مي گويد همراه شوند . پس از چندي در راه به چشمه اي برخوردند و كيخسرو همان جا فرمان به ماندن داد و گفت كه تا سحر بيشتر در كنار سپاه نيست ابوريحان نيز چنين ادامه مي دهد كه(افزوده بر گزارش فردوسي ) بيژن بر چهره كيخسرو- كه كنار چشمه خفته بود- آب پاشيد تا خسرو چشم گشود. از اين است كه ايرانيان با مهري كه به كيحسرو دارند ، از آن پس در تيرماه ، كه تين داستان رفته بود به سر وروي يكديگر آب مي پاشند
داستان دوم مربوط به نوشته شمس الدين محمد ابي طالب انصاري دمشقي(درگذشت:727ه . ق ) مي باشد كه مي نويسد :همه ايرانيان در عيدهاي خود شب ها آتش مي افروزندو سپيده دمان آب مي پاشند و پاشيدن آب براي پاكيزگي است و از آن روي است كه چون فيروز ،پسر يزدگرد از كار خويش رهايي يافت و شهر اصفهان را بنا كرد ، هفت سال باران نباريد. آن گاه كه باران آمد، آب باران را بر تن خويش ريختند و شادي كردند و پس از آن سال اين كار رسم شد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:آب در فرهنگ ایرانیان, توسط هادی(ماهان)پورآخوند
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :