کامران طباطبايی ديبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ايران است که همه ی علاقه مندان به هنر، در اين سرزمين ، با سازه های معروف او ( موزه هنر های معاصر تهران ، فرهنگسراو پارک نياوران ، فرهنگسراو پارک شفق و...) آشنا هستند .ديبا پسرعموی ملکه ی سابق ايران ( فرح ديبا ) نيز هستمعمار و شهرسازو نقاشمتولد سال۱۳۱۷تهران فارغ التحصیل رشته معماری و شهر سازی دانشگاه هاروارد واشنگتن 1963شرکت در نمایشگاه نقاشی بی ینال ونیز 1961شرکت در نمایشگاه نقاشی بی ینال پاریس 1963برپایی نمایشگاه نقاشی در گالری رنالیته امریکا 1962بنیان گذار دفتر مهندسین مشاور داض (قبل از انقلاب)شركت درمسابقه معمارى بنياد آقاخان و دريافت جايزه به خاطر معمارى شهرك شوشتر
طراحى و اجراى آثارى چون موزه هنرهاى معاصر تهران، پارك و فرهنگسراى شفق، دفتر مخصوص ملکه ایران ، پارك وفرهنگسراى نياوران، منزل مسكونى (موزه) پرويز تناولى، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندى شاپور، شهرك شوشتر، ويلاى «پيرونه» (اسپانيا)، ويلاى «اسپارتينا» (اسپانيا) و چندين اثر ديگر در ايران و اروپا و آمريكا ۱۳۸۳- ۱۳۴۵
اقامت دائمى در اسپانيا در سال هاى پس ازانقلابيكى از مراكز فرهنگی و هنرى كه در چندسال اخير بسيارموردتوجه و بازديد قرار گرفته و رفته رفته به كاربرى اصلى خود نزديك شده، موزه هنرهاى معاصر تهران است كه بخش بزرگى از جذابيت آن، به بناى ماندگار آن مربوط مى شود.
اين ساختمان در تهران خويشاوندان ديگرى نيز دارد كه با كمى دقت از ساير سازه هاى مطرح و معروف متمايز مى شود.
"دفتر مخصوص " ملکه ی ایران در سال هاى پيش از انقلاب، فرهنگسراى نياوران و منزل (موزه) «پرويز تناولى» (درنياوران) از ديگر بناهايى هستند كه خيلى سريع و با صراحت هم خونى خود را با موزه هنرهاى معاصر بازگو مى كنند.بالاى بناهاى نامبرده و پايين همه آنها تنها نام و امضاى يك نفر وجوددارد، كه آن هم «كامران ديبا» ازمعماران مدرن ايران و يكى از چهره هاى شاخص نسل دوم معمارى معاصر ماستولازم به ذکر است که در چند سال اخیر اکثر کارهای این معمار زبر دست ایرانی و تحصیل کرده تحریف شده است که این موضوع باعث شده تا گاه و بی گاه کامران دیبا انتقادهای شدیدی نسبت به اخلاق در معماری ایرانی داشته باشد کامر ان دیبا آرشیتکت برنامه ریز شهری و نقاش ایر انی در رشته معماری دانشگاه هارواد واشنگتن دی سی تحصیل کرد.در سال 1964 در این رشته فارق التحصیل شد و پس از آن به مدت یک سال تحصیلات تکمیلی را در رشته جامعه شناسی ادامه داد.در سال 1966 به تهران بازگشت و یک سال بعد رئیس و طراح ارشد شرکت مهندسین مشاور “DAZ” شد."DAZ" در ایران پروژه های بزرگ و گوناگونی به انجام رسانید و به سرعت توسعه یافت به طوریکه در سال 1977 صدوپنجاه پرسنل داشت.دیبا در ایران صرفا در بخش دولتی فعالیت می کرد.وی به سنت های بومی و هم چنین نیاز های جامعه شهری مدرن و اثر متقابل انسان علاقه مند بود.پروژه نیمه تمام "شهر جدید شوشتر" (1974-80) در خوزستان که وی آرشیتکت و برنامه ریز آن بود بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است که دیبا مورد استفاده قرار داده است.وی این شیوه را جای گزین طراحی بر اساس الگوهای غربی- که مورد حمایت افراد با نفوذ و سردمداران بود_ نمود.این شهر با ظرفیت جمعیتی بالغ بر 30000 نفر در راستای یک شاهراه اصلی ارتباطی طراحی شد .چهار راه ها میادین عمومی و محله های کوچک در اطراف آن شکل می گرفتند و وجود باغ ها و بازارها زندگی اجتماعی را تقویت می کرد.بناهای آجری شاعرانه دیبا معماری شاخصی را خلق می کند که زیبا و با شکوه است .دیگر کارهای شاخص وی در ایران شامل چندین ساختمان در دانشگاه جندی شاپور (1976-8) است.اما بنایی که شاید شناخته شده ترین اثر وی باشد موزه هنر های معاصر تهران (1976) است که با سقف های نیم هلالی اش یاد آور باد گیر های سنتی خاور میانه است .وی موسس و هم چنین اولین مدیر موزه بود.(1967-8)دیبا به عنوان مشاور و برنامه ریز شهری در وزارت مسکن و توسعه شهری ایران خدمت کرد. هم چنین دفتر وی طرح جامعی برای برخی شهرها ارائه داد که از جمله آنها خرمشهر بندری مهم در خلیج فارس است.جایی که وی با طراح یونانی A.Doxias که در بخش خصوصی فعالیت می کرد همکاری کرد.وی در سال 1977 ایران را به قصد زندگی در پاریس و واشنگتن دی سی ترک کرد تا به صورت شخصی کار کند.پروژه های وی شامل طرح های خانه سازی در ویرجینیا و طرح توسعه هتل ها در اسپانیا ست.وی در سال 1977 به عنوان منتقد با دانشگاه "کرنل" همکاری کرد.دیبا به عنوان یک نقاش چندین نمایشگاه انفرادی در ایران بر پا کرد.وی هم چنین گردآورنده و واسطه فروش آثار نقاشی معاصر غرب بود.
The university campus is located near the Karoun River, on barren, flat land next to a lush botanical garden. An attempt was made to create a pedestrian walk which could accommodate various activities and types of buildings. The result is architectural space, sometimes open to the sky, of various scales, moods and interests along this walkway. The Student Union and cafeteria, facing the street is meant to be the pedestrian gateway to the campus, and so was designed with two towers. It marks the beginning of the walkway, and takes one through a narrow passage too courtyard with a fountain. Continuing from the courtyard, one finds a wide space with trees, lawns, and flowerbeds. Beyond this is a doorway to the university's small mosque. The courtyard of the mosque gradually unfolds as one enters the mosque through an unlighted passage. As one proceeds through the courtyard, one encounters a small open-to-sky rotunda, which effectively frames the sky and is also on opening to either continuation along the same road or a deviation to the south (academic zone). Continuing along the east-west walk, one arrives at an elevated level (the agricultural water canal) which is designed as a pedestrian promenade with trees, flowerbeds, lawns, benches and constant running water. Continuing, one reaches an intersection, which is connected to the main north and south sports grounds. Further along, one arrives at the recently finished gymnasium. In this building an attempt was made to accommodate large shaded areas of arcades and underpasses. This building is located at the end of the walkway, which is meant to continue eastward to the botanical garden and Karoun River. From this east-west pedestrian walk there are three southbound walkways which take the students to the academic section of the master plan south of the sports fields.دانشگاه جندی شاپورمحوطه دانشگاه نزدیک به رودخانه کارون بر روی یک زمین در نزدیک یک باغ واقع شده است . در این طراحی کوشش شده که با ایجاد توع در ساختمان ها از به وجود آوردن یک فضای کسل کننده جلوگیری کند . این فضا ها در معماری گاهی اوقات به صورت یک فضای باز و رو به آسمان است که حالت های جالبی را برای راههای طولانی پیاده رو ایجاد می کند . اتحادیه دانشجویی و سلف سرویس رو به یک خیابان است و با یک پیاده رو به محوطه دانشگاه راه دارد و همچنین سر در دانشگاه را با دو برج طراحی کرده است .همچنین راه پیاده رو با یک علامت مشخص شده به واسطه یک راه باریک به یک فواره می رسد . ادامه حیاط به یک فضای گسترده ای با درخت ، چمن و باغچه می رسد . در آن سمت راهروی دانشگاه ، مسجد کوچکی است . که حیاط مسجد به تدریج به راه عبور و مرور وارد می شود .
در آخرین ماه از سال 1384، همایش بزرگداشت کامران طباطبایی دیبا, معمار و خالق طرح هاي مهم و معروفي چون «شهرک شوشترنو»، «موزه هنرهاي معاصر»، «فرهنگسراي نياوران»، «پارك شفق»، «مركز تجاري گلستان» و بي شمار اثر معماري ديگر است. استاد معماري معاصر ايران كه در خلق هر اثر معماري خود بسيار بر فرهنگ معماري ايراني تاكيد ميكرد.
ما نیز به نوبه خود و به تجلیل از عملکرد ایشان دو مطلب ذیل را تقدیم حضور خوانندگان عزیز می نماییم که یکی سخنرانی فریار جواهریان در رابطه با دیروز و امروز شهرک شوشترنو در این همایش و دیگری توضیحی درباره جایزه آقاخان است.
سخنراني «فريار جواهريان» در رابطه با دیروز و امروز شهرک شوشترنو
شهر موجودی زنده است كه با طراحی شهری متولد میشود ، با همت بهرهبرداران و مسئولين نگهداری میشود و توسط مسئولين و مالكين رشد میكند. با گذشت زمان دائماً چهرهی شهر و حتی گاهی ماهيت آن عوض میشود. هميشه به فكر شهر «فتی پورسيكری» در هند هستم كه شاه اكبر همزمان با شاهعباس كه اصفهان را تاسيس كرد ، ساخته. ولی فتيپورسيكري بعد از 30 سال همه چاههايش خشك شد و مردم شهر را ترك كردند. الان به صورت يك شهر موزه – بهترين نمونه يك «شهر- موزه»- باقي مانده است.
آن زمان كه نگاه معماران به غرب و معماری مدرن آن معطوف بود، كامران ديبا، موسس مهندسين مشاور داخلی، نگاهش را به ارزشهای پايدار معماری و شهرسازی و فرهنگ ايران معطوف كرد. در اين راستا در طراحی «شوشتر نو» و به دنبال تبلور جوهرهی فرهنگ ايرانی و بومی منطقهی شوشتر و شوش، ذهن خلاق خود را به كار گرفت.
او در اين پروژه سعی داشت از اصول معماری و شهرسازی ايرانی نهايت استفاده را بكند و آن را از طريق فنآوری جديد و اشكال سادهی هندسی با معماری مدرن تلفيق كند. به نظر من سبك اين كار به نوعی post-modern بود؛ با اين كه آن زمان در معماری صحبتی از post-modernism اصلا در ميان نبود.
طراحی شهری اين پروژه بر اساس الگوی چليپا - كه در معماری ايرانی چهارطاق و در باغسازی و شهرسازی به چهارباغ منجر میشود - و با توجه زياد به فضاهای منفي، شكل گرفته است. مشخصترن عنصر اين طرح، محور پيادهرويي است كه يك سلسله فضاهای عمومی را به هم میپيوندد . كوچهها به تمامي در پيادهرو هستند و پاركينگها در مناطق مخصوص جمع شدهاند.
شوشتر نو؛ آن چه میخواست باشد و آن چه شد
كامران افشارنادری مینويسد «اين مجموعه [شوشتر نو] شايد تنها اثر معماری باشد كه از شرايط فقر تكنولوژی و اقتصادي، ارزش زيبايیشناختی پديد آورده است؛ همان چه كه آن را زيبايیشناسی فقر مینامند». به نظرمن اين مجموعه بیشباهت به كارهای «حسن فتحی» در مصر نيست، هر چند كه روش پيدايش اين دو كاملاً متفاوت است. حسن فتحی در فرآيندی participatory كلمهی ساكنين بومی را به كار میگيرد تا واحدهای خود را با سادهترين فنآوری بسازند، در صورتی كه در شوشتر پروژه با فنآوری روز از طريق مناقصه به پيمانكار خيلی قوی واگذار شد. با اين حال نتيجه هر دو خيلی هم شكل است.
اگر طرح جامع اوليهی «داض» اجرا میشد، شايد به اهداف اصلی طراحان میرسيد، اما متاسفانه تعاونی كشت و صنعت كارون و شركت خانهسازی اين مجموعه را رها كردند. مدتی در اختيار جنگزدهها بود و در حال حاضر در دست مالكين مختلف است كه اكثراً كارمندان دولتاند.
وضعيت فعلی شوشتر نو اسفبار است: تنها محلهی شهر شوشتر است كه هنوز گاز ندارد و از لحاظ قيمت ارزانترين املاك را دارد. بازارچه كه هنوز مرتفعترین بنای شوشتر نو است و از همه جاي شهر پيداست، به دليل عدم رسيدگی و واحدهای صحرايی مسكونی تبديل به يك ويرانه شده است.
دو پيشنهاد برای احياي دوباره شهرك شوشتر نو
يك: با مرمت اين بازارچه میتوان آن را دوباره تبديل به يك مركز محلهای فعال و زنده كرد كه قلب تپندهی محلههای چهارگانهی اطراف خود باشد.
دو: اگر چند آدم فرهيخته و با ذوق و سليقه تعدادی از اين خانهها را خريداری كنند و مرمت كنند، شايد ماجرای U.H. دوباره تكرار شود. در دهههای 1970 و 1980 U.H. شديداً فرسوده شده بود و از ارزانترين آپارتمانهای مارسی به شمار میآمد. در اوايل دههی 1990 چند معمار آن جا آپارتمان خريدند و آنها را مرمت كردند. اين ماجرا در چند مجله منعكس شد و كم كم قيمت آپارتمانها دوباره بالا رفت. متقاضی آنها زياد شد و شهرداری مارسی كل بنا و محوطهی آنرا مرمت كرد . امروز آپارتمانهای U.H. از گرانترين آپارتمانهای مارسی محسوب میشوند.
شهرك شوشتر نو برای مردم بومی شوشتر، شهركي قديمی و كهنه است. حتی بعضی ها فكر میكنند يك شهرك تاريخی است ولی امكان و شايستگی نو شدن و زنده شدن دوباره را دارد.
خرابيها و تغييرات در شوشتر نو تا امروز
متاسفانه گذشت زمان، فرسودگی مجتمع و اضافه شدن محلههای جديد، يكپارچگی شوشتر نو را از بين برده است.ايجاد ميدان بزرگی كه تا حدودی يادآور مقياس ميدان نقشجهان است و با همان تناسب يك به سه و بنا بوده مركز تجمع اهالی باشد،از اصول ديگر شهرسازی ايرانی بوده كه هدف آن ايجاد حياطهای خصوصی خانههايی است كه به اين فضای عمومی باز باشند و يك فضای سبز پيوسته را پديد آوردند، اما متاسفانه فقط مالكينی در حياط شان درخت و گياه كاشتند كه دور حياط شان ديوارهای بلندی كشيدند. به طور كلی سلسله مراتب عبور از فضای عمومی به فضای خصوصی در معماری ايرانی امری مقدس است كه با الگوی حومههای آمريكايی - كه شايد مد نظر ديبا بود- تفاوتهای بسياری دارد.
دخل و تصرف ساكنين در نماها نيز كاملا مشخص است: يكي از مالكين ترجيح داده نمای رومی روی نمای اصلی و اصيل ساختمان به اجرا درآورد.
مركز محله و بازارچه كه میتوانست قلب تپندهی فاز يك باشد به محل پارك و عبور خودرو تبديل شده و با اين كه معماری بسيار قوی دارد، به واحدهای مسكوني - صحرايي بدل شده و به يك فضای مرده میماند.
خانهسازیهای جديد كه بر اساس طرحهای ساماندهی اراضی شوشتر نو توسط وزارت مسكن و شهرسازی اجرا شده (مهندسی مشاورايران ارگ)، با طرح شوشتر نو زياد همخوانی ندارد.
مقايسهی شوشتر نو با يك محلهی مسكونی كه مالكيت آن در اختيار تعاونی كشت و صنعت كارون است- يعنی همان صاحبكار اوليهی پروژهی ديبا- چند نكته را روشن میكند:
اين مجموعه شامل واحدهای تكخانه ای 2 طبقه با حياط های خصوصی است. آپارتمانها 4 طبقه است. مزايای آن تميزی و مرتبی و فضای سبز مطلوب است، ولی عيب بزرگ آن اين است كه يك شهرك مرده است، جايی كه ساكنين فقط برای خوابيدن میآيند، يعنی همان Company Town كه ديبا از آن اجتناب میكرد.
درباره ی «جایزه آقاخان»
جايزهي معماري آقاخان، جايزهاي است كه هر سه سال يك بار، بهگروهي از معماران و شهرسازان و افرادي كه در زمينهي ساختار پاركها، چه در داخل شهرها و يا در طبيعت فعاليت ميكنند داده ميشود. جايزههايي نيز بهفعالان در امور بازسازي و مرمت، چه در معماري و چه در شهرسازي، نيز داده ميشود. جايزه فقط بهافرادي تعلق ميگيرد كه بهنحوي در جهان اسلام فعاليت داشته باشند. بهكلام ديگر، يك معمار اروپايي يا امريكايي كه اثري را در جهان اسلام بهوجود آورده باشد، و يا اصلاً معماري كه اثري را جهان مسيحيت بهوجود بياورد كه متعلق بهجهان اسلام باشد، نيز ميتواند در جايزه شركت كند (مانند ساختمان جهان عرب در پاريس).
فعاليت اين بنياد، از سال 1977 ميلادي (در ژنو) شروع شد و اولين دور بررسيهاي آثار منتخب، در اوايل 1980 انجام گرفت.
آثار معرفي شده در كميسوني در ژنو بررسي ميشوند و چنانچه، داراي شرايط باشند، دوسيهاي براي فرد مورد نظر فرستاده ميشود كه بايد آن را پر كرده، همراه با عكس و نقشه، بهژنو باز گرداند. پس از پايان مهلت مقرر، هيئت داوران آثار را بررسي ميكنند و تعدادي از آنها را (بين 18 تا 25 پروژه) انتخاب مينمايند و آن را بهگروه بررسي كننده كه شامل يك مهندس معمار و يك عكاس ميباشند ارجاع ميكنند. گروههاي بررسي كننده بهكشورهايي كه آثار در آنها ساخته شدهاند رفته، و از نزديك آثار را بررسي ميكنند و راست و دروغ پروژه را، مو بهمو مطالعه ميكنند و گزارش خودشان را بههيئت داوران تسليم ميكنند و آنان پس از مطالعهي گزارشات، تصميم گرفته و برندهها را معرفي ميكنند.
تا كنون چندين بار ايرانيان موفق بهربودن اين جايزه شدهاند. براي اولين بار پروژهي باز سازي و مرمت ميدان نقش جهان در اصفهان و آثار موجود در اطراف آن موفق بهدريافت جايزه شد. براي بار دوم، آقاي مهندس كامران ديبا، با پروژهي شهر جديد شوشتر (شوشترنو) موفق بهدريافت جايزه شد. آقاي مهندس پاسبان حضرت و مرحوم مهندس ابوضيا، با ساخت پارك فردوسي (جنب پارك جمشيديهي تهران) موفق شدند كه جايزه را ببرند. وزارت مسكن و شهرسازي نيز با بازسازي ساختمانهاي قديمي واقع در شهر يزد و اصفهان و تبديل آنها، موفق بهربودن جايزه شد. در آخرين دور يعني در دور سال 2004 نيز، آقاي مهندس نادر خليلي با فكر انقلابياش در مورد ساختمانهاي كيسهشني، موفق شد كه جايزه را ببرد. ضمن آن كه در اين دوره، آقاي مهندس هادي ميرميران، با ساختمان مجموعهي ورزشي رفسنجان و آقاي مهندس آرش مظفري با ساختمان كارخانهي ايپكو در نزديكي تهران، كانديداي دريافت جايزه شدهاند، كه در نهايت موفق بهربودن آن نشدند.
فرهنگسرا و پارک نیاوران
تاريخچه : اين بنا توسط آقای کامران ديبا و همکارانش صورت گرفته است. ساخت اين بنا در تاريخ 1355شروع و در سال 1356 به اتمام رسيد. کل فضامجموعه نیاوران 110 هزار متر مربع است و زير بنای ساختمان 10 هزار متر مربع می باشد. اين مکان از سال 1364 تا 1374 به عنوان دانشکده هنر و زير نظر وزارت ارشاد فعالیت نموده و در سال 1374 با عنوان رسمی فرهنگسرا شروع به کار کرد. در حال حاضر رياست اين مجموعه بر عهده جناب آقای دکتر سيدمحمد فدوی می باشد .بررسی از نظر اقليم : فرهنگسرای نیاوران به لحاظ اقليم در موقعيت معتدل کوهستانی می باشد در اين اقليم به علت وجود بادهای شمال معماری فرهنگسرا به صورت شرق و غرب طراحی شده است.نورگيری اين بنا از 4 طرف صورت می گيرد.گر چه ساختمان نیاوران به صورت قسمتهای مجزا طراحی شده و بعد در کنار هم قرار گرفته اما با بداعت های خاص طراح توانستند،ارتباطی صحيح و جستجوگر میان دو ساختمان بوجود آید.بررسی بنا : سازه اين بنا از بتون مسلح می باشد .در زیبا شناختی اين ساختمان طراح با ترکیبی میان بافت( بتون و سنگ ) ، فرم ( ساده هندسی ) و سنت ( سنتهای ايرانی ) توانسته ساختاري جدید از معماری سنتی و مدرن خلق نماید. ورودی : سر در ورودی اين بنا، به صورت متقارن می باشد. اين سر در به عنوان پيش ورودی برای دسترسی به درب اصلی فرهنگسرا می باشد. سر درفوق بر گرفته ازساختار فضای هشتی در معماری سنتی می باشد.سمت راست درب ورودی اتاق نگهبانی قرار دارد. دسترسی به ساختمانهای اصلی از طريق پله ها صورت می گيرد. وجود دو عامل بعدی سکوها و شمشادهادر دو طرف پله ها عمل هدايت مخاطب به سمت ساختمان اصلی را به عهده دارد. برای ورود به حياط مرکزی مخاطب مقيد به گذشتن از زير قالب سنتی که به شکل سر در ورودی است می باشد.حياط مرکزی يکی ديگر از نمودهای سنتی است که در اين بنا استفاده شده است. اين قسمت دارای دو آب نما و دو باغچه می باشد و تمامی دربهای مختلف ساختمان به سمت حيای مرکزی باز می شود. در حياط مرکزی دو ساختمان مشاهده می شود : سمت چپ ( ساختمان شماره 1) که شامل 2 طبقه می باشد: طبقه اول سالن آمفی تئاتر که بعنوان سالن سينما از آن استفاده می شود. آمفی تئاتر : سالن آمفی تئاتر شامل سه قسمت اصلی است. پذيرش خروجی هاسن اصلیاين مکان دارای يک ورودی يا سراسرست که يک حسن برای آن تلقی می گردد.زيرا افرادی که می خواهند به بيرون از آمفی تئاتر بروند ابتدا به يک هال انتظار وارد شده و سپس به محيط بيرون هدایت می شوند .اتاق پروژکتور سالن مجهز به ديوارها و سقفهای مقاوم در برابر آتش سوزی می باشد و يک اتاق برای برق اضطراری و ترانسفورماتور در زير آريتوريم طراحی شده است.طول سن آمفی تئاتر تقريبا" دو برابر عرض است واز شيب طبيعی زمين برای شيب آمفی تئاتر استفاده شده است . طبقه دوم : اتاق رئيس و معاونين سمت راست ( ساختمان شماره 2) بوسيله چند پله به طرف در ورودی نگارخانه و بخش اداری می رسد. نگارخانه : از حیاط مرکزی بوسيله چند پله به طرف در ورودی نگارخانه هدايت می شويم.قبل از ورود به نگارخانه يک هشتی وجود دارد که هم به رستوران و هم به کتابخانه راه دارد. برای ورود به نگارخانه از یک راهروی چرخشی ، هدايت کننده به طرف جلو استفاده شده که ازآن به عنوان بخشی از نگارخانه استفاده می شود و فضای مفيدی نيز برای نگارخانه ايجاد کرده است .ساختار چرخشی راهرو باعث شده تا فاصله راهرو تا قسمت اداری کمتر احساس گردد. نگارخانه از 5 نيم طبقه تشکيل شده که از 3 نيم طبقه آن به عنوان سالن اصلی استفاده می شود. بخش اداری : بخش فوق از 3 طبقه مجزا تشکیل شده است.طبقه همکف : شامل اتاق تايپيستها و طبقه دوم و سوم ، شامل بخشهای مالی، اداری، موسيقی، کامپيوتر و مدیریتهای فرهنگسرا و مشاورین می باشد که همگی توسط پارتيشنهای شيشه ای از هم جدا شده است . لازم به تذکر است که قسمت اداری به قسمتهای ديگر فرهنگسرا اشراف ندارد. رستوران : فضای رستوران در دو طبقه پیش بینی شده که دسترسی به آن از سه بخش ساختمان امکان پذیر می باشد: 1- حياط مرکزی 2- ورودی نگارخانه 3- کتابخانه سالن گوشه : سالن فوق در انتهای حياط مرکزی و بين دو ساختمان قرار گرفته به طوری که ،توانستند اين دو ساختمان را به هم متصل کند. اين سالن جهت برگزاری فعاليتهای گوناگون هنری آماده سازی شده است. کتابخانه : فضای کتابخانه شامل : 1- ورودی 2- هال ورودی 3- قسمت کاتالوگ 4- مراجعه و تحويل 5- مخزن کتاب 6- سالن مطالعه آرايش داخلی اين مجموعه به نحوی است که خوانندگان می توانند به آنچه می خواهند دست پيدا کنند و احساس آرامش بنمايند. کتابخانه شامل کتابهای تخصصی هنر بوده و برای استفاده هنرجويان و اساتيد هنر می باشد .
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب